جدول جو
جدول جو

معنی زاد خاطر - جستجوی لغت در جدول جو

زاد خاطر
(دِ طِ)
زائیدۀ خاطر. رجوع به زادۀ خاطر شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بار خاطر
تصویر بار خاطر
آنکه موجب زحمت و اندوه هم صحبت و هم نشین خود بشود
فرهنگ فارسی عمید
(دَ / دِ یِ طِ)
کنایه از نظم و نثر و آن چه زادۀ طبیعت باشد همچون صوت و کار و عمل. (برهان قاطع). فکر. منشاّت. شعر و غزل و امثال آن. (شرفنامۀ منیری)
لغت نامه دهخدا
(رِ طِ)
مخل صحبت، واقف گوید:
بار خاطر شدیم یاران را
چو ثمر داد نخل یاری ما.
(ازآنندراج).
و رجوع به مجموعۀ مترادفات ص 324 و ’بار’ معنی 6 شود
لغت نامه دهخدا
(جِ طِ)
نام دیگر زاج مقطر است. (مخزن الادویه ذیل زاج مقطر)
لغت نامه دهخدا
تصویری از پاس خاطر
تصویر پاس خاطر
پاس دل دلخواه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بار خاطر
تصویر بار خاطر
آنکه موجب زحمت همنشین شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زاد خور
تصویر زاد خور
پیر سالخورده فرتوت
فرهنگ لغت هوشیار
این گیاه را بنامهای جلبهنگ جبلهنگ و جبر آهنگ نیز یاد کرده اند. ابن بیطار آنرا همان) سمسم بری (میداند که بفارسی اسپرک سفید (اسپرگ) گویند و نیز تربد زرد (تربد) نامیده میشود. توضیح: نام جلبهنگ و زرد خار در کتب مختلف بگیاهان دیگر هم داده شده. در بعض کتب آنرا مرادف با جوزالقی و برخی هم آنرا مرادف با کنگر دانسته اند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بار خاطر
تصویر بار خاطر
((رِ طِ))
مخل صحبت، آن که موجب مزاحمت هم نشینان گردد
فرهنگ فارسی معین